در جلسه ی امتحان عشق من مانده ام و یک برگه سفید !
یک دنیا حرف ناگفتنی و یک بغل تنهایی و دلتنگی .....
درد دل من در این کاغذ کوچک جا نمی شود ،
در این سکوت بغض آلود .....
قطره اشکی هوس سرسره بازی می کند
و برگه سفیدم عاشقانه قطره را در آغوش می کشد !
عشق تو نوشتنی نیست .....!!
در برگه ام کنار آن قطره یک قلب می کشم !
وقت تمام است ، برگه ها بالا .....!
وقتی به تو فکر میکنم
تمام غنچه های بهاری دلم شکوفه می زنند
وقتی به تو فکر میکنم
کویر های تشنه دلم سیر از باران می شوند
تو کیستی که خاطراتت نسیم بهاری و
یادت ابر پر آب تابستانی است
بـی تو هـوای خانه ام یک چیـز کـم دارد
یـک آسـمان از بـودنـت لبـریز کـم دارد
از در کـه وارد میشـوم میبینـم ایـن پایـیـز
بارانی ات را چـوب رخت آویـز کـم دارد
بانو... نـمیدانـی چقـدر امــروز دلتـنـگـم
مـا را عجیب ایـن روزها پایـیز کــم دارد
مصرع به مصرع خط به خط غم میخورم بانو
ایـن یک قلــم را شاعـرت پرهیـز کم دارد
شب شــد بیـا کـه باز امشب شـانه هایت را
این هق هق و این گریه ی یکریز کم دارد