Links ^.^ Profile ^.^ Rewind ^.^ Home ^.^ Beatrice
نفس گیر...
2017/12/811 PM
اینجاهم سوت و کور شده

آرام و بی سروصدا گرفته و خوابیده

چه بلاها که به سر من نیامده و من هم مثل اینجا سوت و کور گوشه ای کز کرده ام

شاید باید تمامی این اتفاقات می افتاد تا که من کمی بیشتر محکم شوم

شاید باید چندبار دیگری می مردم تا با صلابت بیشتری نفس بکشم و خدا می داند بعدها قرار است چندبار دیگر بمیرم...

vaya

2016/11/304 PM

بیهوده است

بیهوده

از این سمت ِ رهایی

تا به سمت ِ تو مشت می کوبم

اما بیهوده انگار

اینجا حتی اگر جولان دهم

زمان بازم می کوباندم

در تب ِ این صبح ِ بی اشکال.

خشم ِ امسالم

دلم فرار می کند

شوق ِ به هیچ

می بندم

می رقصم

بی حسی از انشاء

سیر از دم تا سر ِ این فردا

زننده می کند همه دهان ِ این من را

بیا اینجا

تا که چرخ زنیم عالم ِ اینان را

من آنقدر حواسم نیست

که گه گاهی

سرم را بالا بگیر.

VAYA

 

+ بیهوده،

  حتی این اتاق

  حتی خرمگسی که من باشم.

   فقط بخاطر اینکه بهم میریزم، بی آنک ِ بفهمیم.

 

vaya

:)
2016/10/159 PM
یک رفتن

بدون هیچکس !

بدون خانواده، بدون معشوق، بدون همسر، بدون همراه

امروز محقق شد این زندگی ِ من ✌

+ رو به سقفم امشب.

vaya

آنان ...  ツ
2016/9/266 AM

عکس ها چرخ میخورند میان ِ دستانم

صدای تو می پیچد

نه دیگر

فردا صبح ببوس مرا

نمی شنوی؟

این سکوت، پخش ِ تو

بوی ِ رفتن می آید ...

این کینه ِ پدر سوخته :)

سلام می کند.

تا که دیگری بگوید

قدَری جانم دِه

و دریغ ِ از تِکه جانی !

قلب می کوبد

کورمال کورمال است

که تن به تن

می کُشد

قربانی باید کرد ! ...

سوز ِ  این کویر است

که مُخ را از جایش می کند

و دل گناهش چیست؟

چرا تو بازگشته ای؟

سقف ِ این صبر

کنار ِ یک پنجره است که جامانده

نمی شنود

حتی تو بخواه که به نام ِ کوچکش بخوانی اش

نخواندند.

میدانی؟

آنان،

من به چشم دیدم که آمدند ...

و ایستادند !

مات و یخ کرده، مبهوت

مرا می نگریستند

نمی گِریستند

بودند همانجا صاف و سیخ کرده

و نمی رفتند.

آن بزک های ِ الاف

خیلی ریز نیشخندم می زدند !

vaya

 

+ استقلال خوبه ...

ولی رفتن و کندن ِ از خونه، اونم  تنهای ِ تنها، کُلی جرأت لازمش ِ.

که من  جسور تر ِ این همه وحشت ِ محضم .

vaya

+ *-*
2016/9/134 PM
بااجازتون بردار فسقلی ِ بنده به دنیا اومدن *-*

درست یه روز قبل تولدم 15 شهریور آقازاده تشریفشون ر ُ آوردن و شدن بهترین کادو تولد ِ من :)

اینقد که این کوچولو حال ِ من ُ خوب کرد واقعا وصف ناپذیر ِ ... بعد ِ این همه بد و بدتر ِ پشت سر ِهم اومد که بفهمم هنوزم بین این همه کلافگی میشه خوب شد.

و شُدم !

واقعا شکر و شکر و شکر بخاطر دوباره خواهر شدنم ...

+ بامزه ِ خواهر، که أ نگاهات کلی حال ِ خوب میشنوم.

vaya

نقش ...
2016/9/27 AM

آآآ میکشم زیرِ صدام ، آتیشِ نفسِ داغِ ریَمو

صدام میگیره گُر ، بیدار میکنه خوابِ ریَمو

تموم خیابونا ، زیر پاها ، زیر صدان

زیرِ نگاهِ گیرایِ چشا ، میگیره گُر میگه نگار

زندگی ، مِنهای همه یِ آینه هایِ بی چشمِ سرخ

میفهمی ، یه سرطان ضدِ سُرب

یعنی تهِ پاییزتو جوری جــــرّ میدم عشق کنی

سرتو بگیر بالا ، باید باز منو آرایش کنی

رقصِ من ، رو صورتِ قانونایِ چرتِ توو دفترت

یادت بمونه من کیّم ، بیرون میزنم از سرت

من خطِّ هفتمم از هفت خط ترین هفت خطت

آ زاد میکنمت از جایی که زمان بستِت

من توو خوشی زنده ــَم

روی تَنَم گُناست

♫♫♫♫♫♫♫♫♫

نمیدونم سَرّم کجاست

من توو خوشی زنده ــَم

تو از چیزی که نوشتی نمیدونی

ولی مینویسی جوری که میتونی

گفتی نگار ، این تویی باد

از سوزِ روو تنم چی میدونی

کشیدی کشیدن دادی یادم

حالا خودم میکِشم تو نمیتونی

کشیدی چِشو من مُژمو روش

لبو کشیدی من رُژَمو روش

فردا رو میکِشم خودمو توش

تو نقاش نمیمونی ، من یه جنگل از درخت

ارّه ها رو توم نمیرونی

حالا قلمتو بَر دار ، تو بنویس یا من کدوم

بگو مینویسم برو ، یا که من مینویسم تو رو

من *** جنگم ، رنگ خنده هامو نمیدونی

من استادِ رقصم ، میخوای چینِ دامنمو بپوشونی

وقتی میچرخم ، زمین میزنه تَگَری ماه

میزنه از الکل من ، مست میشه میشِ سیاه

از این به بعد ایستادنَم ، تو منو نمیشونی

پیچوندم یه دنیا رو تو ، نمیتونی منو بپیچونی

وسط گورِستون میکوبم پا ، جایِ پاشنه ها

میمونه رو قبرا ، میرقصم با مُرده ها

من توو خوشی زنده ــَم

روی تَنَم گُناست

نمیدونم سرّم کجاست

من توو خوشی زنده ــَم

 

SORENA

 

+ مگ ِ میشه ته بکِشی و سورنا نکِشی ؟ ...

انس میگیرم با تمام ِ حسرتام که جزیی از خودم میشن .

کلی نبود که استفرغ کردمشون و حالا از زور ِ گرسنگی، عطش، می بلعمشون ...!

چند روز ِ دیگه به دنیا میام، بعد ِ نورده سال ... اون ُ چه کنم؟

vaya

هشت ِ شب ... ツ
2016/8/247 AM

لا به لای ِ تو چنگ زدن

به معنای ِ هرگز نچشیدن

همانش هم چه می چسبد !

حتی اگر به عکس دیشب بدوم به دنبالت

که شال گردنت را جا گذاشته ای ...

نگاهم نکنی.

که بگویی هوا خوب است.

که اخم کنی.

بترسم و به سرعت به پشت در خانه برسم

من سال هاست به موش مردگی زده ام ...

به تمام نشدن های سر کوچه 34 که سرپا ایستاده اند

ممارستی داشته ام

که صرف شوم !

یکی بیاید و مرا دست بکشد

هجی ام کند

شنیدم که اتفاقی نیوفتاد

انگار که نشد ! ...

پتو کشیده شد بر سرم

هشت شب بود

که خوابیدم !

vaya

+ من برگشتم :)

  نه فقط به وبـــ ...

 

vaya

پاره معشوقه ها ... ツ
2016/4/279 AM

در هم برهم است

دخترک امروز

پیش میراند

لک زده دلش کمی

یک بیراه باطل را

جهانی را بی میل است

پاره معشوقه ها چه ها که نمی کنند !

 خودم دیدم

تماسی نمیگیرد

و اما افکار بی اختیار است

خواب رفته و

کنار معشوقه اش آرام می رقصد...

مرد غریبی آنجاست

و یک رده لبخند بی پروا

کابوس می بیند شبانه

 زن گلاویز مردیست

تعبیرش را زن خفه می کند

خنده مستانه ای  فراری میشود

سکوت ها در پس یک مشت قهقه ریز

ای کاش که رسوا نشوند

فردا گناه دارد .

vaya

 

 پ.ن : پاره معشوقه لطفا بمیر .

         دخترک خسته شد .

         بسی فزون رقصید .

vaya

سپاس ツ
2016/4/2011 AM

چشمان سبز نحیفی زل زده اند تمام دنیا را

سپاس سپاس سپاس

سیه پوستی نابیناست !

vaya

پ.ن : بشر خلند :)

 

vaya

هولناک ... ツ
2016/4/93 PM

جبران خواهد شد

توام با سوزشی بی محابا

می رقصی!

پابرهنه چمن ها را غلت میزنی

خط عابر را می دوی

به حرمت ایست ها ردشان می کنی

یک به یک موج وار , تمام شهر را چرخ می زنی.

کمی بعد ...

آرام

لال می شوی

ناتوان

اشک می ریزی

برای شادی امروز

و یا مزخرفات دیروز !

معمایی هولناک ....

vaya

 

 پ.ن: یه هویی شادی ... یا غم میاره و یا توهم !

ینی میخوام بگم آدم باید آمادگیشو داشته باشه و از پیش زمینشو.

 

+ ولی خدایا ...

مرسی :)

vaya